مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
سیرتش نه در حقیقت صورت دنیاییاش ماه را شرمنـدۀ خود میکـند زیباییاش میچکـد نهج الـبلاغه از لب پائیـنیاش میچکـد آیـات قـرآن از لـب بالاییاش لحظه لحظه خیر او حتماً به مردم میرسد آن کسی که«جامعه» بوده دم لالاییاش جامعه،عجِّل فرج، به به چه تلفیقی شده ست نسبت فـرزنـدیاش با نسبت بابـاییاش سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست یـازده در ذکـر بالا میرود کـاراییاش نـوکـر اربـابـم و یک بخـش از آقـاییام ریشه دارد بیبـرو برگرد در آقـاییاش طعـم توحـید و امامت را به هم آمیخـته نـیـمـۀ مـکّـی او بـا نـیـم سـامـرّایـیاش ازحرم برگشته میداند که وقت بازگشت چایی دوم دو چندان میشود گیراییاش چونکه تنها میروی هرگز به سامرّا نرو چون خجالت میکشد تنهایی از تنهاییاش |